Tuesday, February 10, 2009

جوانی حضرت يوسف

جوانی حضرت يوسف

مسکن به عنوان يکي از پديده هاي واقعي، از نخستين مسايلي است که بشر همواره با آن دست به گريبان بوده و همواره در تلاش براي دگرگوني و يافتن پاسخي مناسب، معقول و انديشيده براي آن است. لذا مسکن يک نياز است اما نه هر مسکني، آنچه که ايده آل آدمي است دسترسي به مسکني مناسب است. از اين روي بايد دانست مسکن مناسب کدام است. مقاله حاضر به بررسي شاخص هاي کيفيت مسکن مناسب در محلات شهري مي پردازد. در راستاي رسيدن به اين مهم ابتدا بايد دانست مسکن چيست و جايگاه آن در برنامه ريزي شهري کدام است.
به طور کلي مقوله مسکن داراي مفهوم بسيار گسترده و پيچيده است و از ابعاد گوناگون تشکيل يافته است. از اينرو نمي توان تعريف جامع و مانعي از آن ارائه نمود. مسکن به عنوان يک مکان فيزيکي، سرپناه اوليه و اساسي هر خانواده بشمار مي آيد، که در اين سرپناه برخي از نيازهاي اوليه خانوار يا فرد هم چون خواب، استراحت، حفاظت در برابر شرايط جوي و خلاصه شرايط زيست در مقابل طبيعت تأمين مي شود.
آنچه که لازم به ذکر است اين است که مفهوم مسکن علاوه بر ساختار فيزيکي که يک خانواده به عنوان سرپناه مورد استفاده قرار مي دهد، کل محيط مسکوني را نيز دربرمي گيرد که خود شامل کليه خدمات و تأسيسات اجتماعي و تسهيلات ضروري موردنياز براي بهتر زندگي کردن خانواده و طرح هاي اشتغال، آموزش و بهداشت افراد است. به عبارت ديگر مسکن چيزي بيش از يک سرپناه صرفاً فيزيکي است و تمامي خدمات و تسهيلات عمومي لازم براي بهتر زندگي کردن انسان را شامل مي شود و استفاده کننده آن بايد حق تصرف نسبتاً طولاني و مطمئني را نسبت به آن دارا باشد. [مخبر،1363،ص18]
با توجه به اين مفهوم حال بايد دانست که جايگاه برنامه ريزي مسکن کدام است.
اکثريت صاحبنظران، برنامه ريزي مسکن را در چهارچوب برنامه ريزي شهري تعريف مي کنند، چرا که مسکن همواره به عنوان جزئي اساسي از فضاي شهري مطرح بوده و هست. از اين رو برنامه ريزي مسکن جزئي از نظام برنامه ريزي شهري محسوب مي شود که درآن فعاليت هاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جزئي از فعاليت هاي درون مکاني و واحدهاي مسکوني جزئي از فضاهاي تعيين شکل يافته و تطابق يافته شهري محسوب مي شود که برحسب موضوع در چهارچوب برنامه ريزي مسکن موردتوجه قرار مي گيرد. ]ملكي،1382،ص62]
3- مسکن و ابعاد آن :
« ماده 25 اعلاميه حقوق بشر بند يک ، حق مسکن را چنين بيان مي کند:« همه افراد داراي حق بهره مندي از استاندارد مناسب و کافي زيستي، براي سلامت و بهره وري خود و خانواده خود مي باشند. اين حق شامل : غذا، لباس، مسکن، بهداشت و خدمات درماني، خدمات اجتماعي ضروري و حق امنيت و حفاظت در برابر بي کاري، بيماري، ناتواني جسمي، پيري و ساير شرايطي است که دسترسي به زندگي مناسب را خارج از اختيار قرار مي دهد.» [www.culture.aruma.ir] با توجه به اين بيان مي توان چنين بيان داشت که نياز به مسکن از اساسي ترين نيازهاي آدمي است و در واقع آنچه که لزوم وجود مسکن را واجب مي نمايد نياز است.
به طور کلي اين نياز به مسکن دو بعد دارد کمي و کيفي؛ بعد کمي نياز به مسکن، شناخت پديده ها و اموري را شامل مي شود که به فقدان سرپناه و ميزان دسترسي به آن مربوط مي شود که در واقع درجه پاسخگويي به نياز، بدون در نظر گرفتن کيفيت آن موردنظر است.در بعد کيفي مسائل و پديده هايي مطرح مي شوند که به بي مسکني ، بدمسکني و تنگ مسکني ارتباط دارند و آنچه مطرح است، نوع و شکل نياز است. در واقع در بعد کيفي بيشتر به جنبه هاي کالبدي مسکن توجه مي_ شود.[شيعه،1384،ص63]
« به طور کلي،احتياج زياد مردم به واحدهاي مسکوني، مطالعاتي را به دنبال داشته است که بيشتر ابعاد کمي دارند. ممکن است از عناصر داخلي مسکن صحبت شده باشد، ولي به اينکه چگونه اين عناصر در ارتباط با يکديگر قرار گيرند و چگونه در ارتباط با جمعيت استفاده کننده باشند، کمتر توجه شده است. شايد روي خصوصيات ديگري مثل صرفه جويي در مصالح ساختماني و مانند آن تکيه شده باشد، ولي در حقيقت آنچه که مي بايست مورد توجه معماران قرار گيرد، بيشتر جنبه هاي کيفي مسکن است تا کميت آن. البته اين بدان معنا نيست که کميت مسکن از اهميت کمتري برخوردار است، بلکه در برنامه ريزي مسکن مي بايست جنبه هاي کمي و کيفي توأماً مورد مطالعه قرار گيرند.» [شيعه،1385،ص208]
4- شاخص هاي کيفيت مسکن
بحث شاخص هاي مسکن مدت کمي نيست که ذهن متخصصان را به خود اختصاص داده است. به جرأت مي توان گفت که شاخص هاي مسکن کليدي ترين و مهمترين ابزار در برنامه ريزي مسکن مي باشند. از آنجايي که در ميان اين شاخصه ها، شاخصه هاي کيفي مسکن از جلمه مواردي است که توجه بسياري از معماران را به خود اختصاص داده، لذا پرداختن به اين مهم از اهميت ويژه اي برخوردار است.
به طور کلي عواملي در مسکن وجود دارند که کيفيت را تعريف مي کنند. اينگونه عوامل در مقياس محله به شرح زير هستند:
1. شكل مطلوب مسکن
2. استحکام مسکن
3. امنيت
4. ايمني، راحتي وميزان دسترسي ساکنين به تسهيلات و خدمات کالبدي محله( آسايش، راحتي وبهداشت)
5. دسترسي به طبيعت وفضاي سبز باز
6. تأمين تجهيزات و تأسيسات (زيرساخت ها) موردنياز مسکن
7. همجواري مسکن با کاربري هاي سازگار
اين عوامل هفتگانه از مهم ترين معيارها و شاخص ها در تعريف و تبيين کيفيت مناسب مسکن هستند که توجه به آنها در ساخت وساز، انجام تمامي فعاليت هاي زندگي ساکنان را به سهولت وکارايي مطلوب امکان پذير ساخته و کمکي در جهت يافتن حياط زندگي پايدار شهري و ساخت وشکل مناسب براي شهر و مناطق شهري محسوب مي شوند. [ [www.usc.blogfa.com
4-1- شكل مطلوب مسكن
از آنجايي كه مسکن يکي از نيازهاي اصلي انسان است،شكل مناسب مسكن به نوبه خود نقش تعيين كننده اي در تأمين اين نياز به عهده دارد. از اين رو به منظور تأمين آن و رسيدن به فرم مطلوب مي بايست در اين راستا حداقل 5 عامل اساسي را مدنظر قرار داد که عبارتند از: زمين، منابع مالي، نيروي انساني و فن آوري، مصالح ساختماني و مديريت و نظارت .
زمين وچگونگي (وسعت و شکل قطعات)آن تعيين کننده فرم مسکن است. در واقع اين شکل زمين است که به معمار خط اصلي را مي دهد که چگونه طراحي کند. به بيان واضح تر مي توان گفت فرم هر ساختمان تحت تأثير مستقيم شکل زمين آن ساختمان است. هم چنين نيروي انساني، تعيين کننده کيفيت ساخت و ساز بوده و منابع مالي بر کيفيت و چگونگي ساخت و ساز و چگونگي استفاده از مصالح و نوع آن مؤثر است. «به منظور حرکت صحيح عوامل فوق درسه رأس مثلث و برقراري ارتباط مابين آنها، مديريت و کنترل صحيح و قوانين مدون موردنياز است، هماهنگي تمامي اين عوامل موجب رسيدن به فرم مطلوب مسکن و بالا بردن سطح کيفي مي شود.» [http://culture.aruna.ir [


4-2- استحکام مسکن
از آنجايي كه عواملي مانند شيوه طراحي مهندسان و محاسبه و اجراي سازه و رعايت اصول و مسائل فني نقش تعيين_ كننده اي در تأمين ايستايي و استحكام ساختمان بر عهده دارند لذا مي بايست همواره مدنظر مهندسان و معماران باشد، به همين جهت لزوم بررسي ژئوتکنيکي، بررسي مصالح ساختماني مقاوم، شناسايي گسل هاي موجود، شيوه مقاوم سازي سازه و مصالح و لزوم تجديدنظر در آيين نامه ها و مقررات، کاملاً محسوس است. علاوه بر مسائل فوق، با آشنايي مهندسان به تکنيک هاي مقاوم سازي مدرن و به روز کردن اطلاعات مهندسان، مي توان الگوهاي مقاوم، ارزان و مناسب طراحي نمود.
4-3- امنيت
نياز به سرپناهي امن از جمله ضروري ترين نيازهاي انساني است. امنيت، در واقع حفاظت از مسکن و وسايل آن در مقابل عوامل مستقيم و غيرمستقيم است که موجب ضرر رساندن به مسکن و در واقع عدم امنيت آن مي شود. عوامل مستقيمي که امنيت را به خطر مي اندازند شامل دزدي، آتش سوزي و ... هستند. عوامل غيرمستقيم نيز، آلوده کردن آب ، هوا و زمين است. البته در اين مقوله مي توان از عوامل طبيعي همچون سيل، زلزله، توفان، حرکت ماسه هاي روان و... نيز نام برد که تمامي اين عوامل مخل امنيت مسکن و ساکنان آن است و در واقع بر کيفيت مسکن اثر سوء مي گذارد، پس معيار مصونيت در مقابل سوانح طبيعي از ديگر عوامل مطرح است. مقوله ديگري که در امنيت مي بايست مورد توجه قرار گيرد، امنيت نحوه تصرف مسکن است. امنيت نحوه تصرف سبب مي شود که خانوار ساکن در واحد مسکوني، از نظر دورنماي سکونت خود احساس ايمني کند و اين امر آسايش رواني بيشتري براي آنها ايجاد مي کند.كه اين آسايش رواني هر خانوار خود تآمين كننده آسايش رواني كلي موجود در محلات شهري مي باشند. [http://culture.aruna.ir]
4-4- ايمني، راحتي و ميزان دسترسي (آسايش، راحتي و بهداشت)
تأمين تسهيلات رفاهي مکمل مسکن در کنار تأمين سرپناه امن و سالم از جمله نيازهاي اساسي سکونتي به شمار مي_ روند که نقش مهمي در تأمين سلامت و رفاه جسمي دارند. در نظر گرفتن تسهيلات و خدمات مناسب، موجب افزايش سطح ارتقاي بهداشت مسکن و در نتيجه سلامتي ساکنان آن مي شود. از جمله عوامل مؤثر در اين مقوله را مي توان درصد برخورداري واحدهاي مسکوني از يک، دو و سه اتاق خواب، ميزان برخورداري از خدمات اساسي هم چون شبکه برق سراسري، گاز لوله کشي، تسهيلات آشپزخانه، تلفن، کولر، ،نور و روشنايي ،سيستم فاضلاب و ... دانست.[قلي زاده،1378،ص1]
4-5- دسترسي به طبيعت و فضاي سبز باز
مي توان گفت فضاي سبز از مهم ترين ابزارهاي دستيابي به توسعه پايدار است، بايد توجه داشت که افزايش جمعيت نياز به تأمين فضاي سبز عمومي را افزايش مي دهد. با همه اهميتي که فضاي سبز مفيد در محلات شهري دارد، بايد اين واقعيت را پذيرفت که اهميت حياتي فضاي سبز را نبايد در رويارويي با ديگر کاربري هاي حياتي شهري قرار داد. بطور کلي بايد رابطه و تناسبي معقول بين فضاهاي ساخته شده و فضاهاي طبيعي در محلات شهري وجودداشته باشد. فضاهاي سبز در زندگي شلوغ، پيچيده و ناآرام شهرها، گويي تنها عنصر آرامش بخش و پالاينده هستند. استفاده از درخت و فضاي سبز بايد به عنوان جزولاينفک طراحي فضاي محلات شهري مورد توجه طراحات قرار گيرد. [http://culture.aruna.ir [
هرگياه سبز هرچند کوچک، نقش خود را در تلطيف هوا، گرفتن غبار آن، ايجاد آرامش بصري- رواني، رفع آلودگي صوتي، توليد اکسيژن مورد نياز شهروندان، سايه و ... ايفا مي کند. فضاي سبز در محلات، منظر محله را بهبود مي بخشند، باعث زيبايي محيط مي شوند، نقش پالايشي دارند، باعث افزايش رطوبت و کاهش دماي هوا مي شوند، سهم مهمي در برآوردند نيازهاي تفريحي و تفرجي ساکنان محله دارد و ... بطور کلي استفاده از درخت به خصوص براي بالابردن کيفيت فضاهاي کالبدي، مکمل سکونت يا به عبارتي موقعيت نسبي مسکن، مي بايست مورد توجه قرار گيرد.
4-6- تأسيسات يا زيرساخت هاي مورد نياز مسکن
تأسيسات و زيرساخت هاي شهري، طيف وسيعي از عناصر شهري را که اکثراً احداث شده، ثابت و ساختماني اند در بر مي گيرد. در نگاهي کلي، مي توان زير ساخت هاي شهري را شامل تمامي، عناصري دانست که تأمين نيازهاي مختلف ساکنان محلات شهري را در زمينه هاي مختلف سکونت، فعاليت، استراحت، فراغت و به طور کلي بالابردن کيفيت زندگي شهري برعهده دارند. به عبارتي، مجموعه فيزيکي موجود و لازمي که کارکردهاي مختلف شهري را ميسر مي سازند و باعث ترکيب و تشکيل فضاهاي شهري مي شوند، زير ساخت هاي شهري ناميده مي شوند. [http://culture.aruna.ir [
تأسيسات و زيرساخت هاي شهري از معيارهاي اصلي بررسي و تعريف شهر سالم است. مقوله تأسيسات زيربنايي شهري در رأس مسائل كيفي زندگي قرار دارد و مستقيماً با کيفيت سکونت شهري ارتباط مي يابد و مفاهيم متفاوتي همچون سرپناه، خانه و مسکن را پيش مي آورد؛ در مقايسه اينها با يكديگر، فرق سرپناه با خانه مشخص مي شود. سرپناه صرفاً انسان را از عوامل طبيعي محافظت مي کند، ولي فاقد مشخصات لازم براي تأمين آسايش و پاسخگويي به نيازهاي مختلف است. خانه هم از نظر طراحي و هم از نظر فيزيکي مي تواند کامل باشد و نيازهاي انسان و خانوار را در داخل فضاي خود تأمين کند. اما براي اينکه خانه به مسکن يا محيط مسکوني تبديل شود، بايد شرايط ديگري هم داشته باشد. در واقع حلقه اتصال خانه به مسکن، تأسيسات زيربنايي و تجهيزات شهري است؛ يعني چنانچه شبکه فاضلاب براي محيط مسکوني تأسيس نشود، يا دسترسي خانه به محل کار يا به محل ساير فعاليت هاي اجتماعي به نحو درست و مطلوب تأمين نشود، بايد گفت هنوز معيارهاي مسکن و محيط مسکوني تحقق نيافته است، از اين رو تأسيسات زيربنايي، تبديل کننده خانه به مسکن است.
بدين ترتيب ملاحظه مي شود که تأسيسات شهري بخش تعيين کننده اي از کالبد محلات شهري را تشکيل مي دهند که زمينه و بستر مناسبي را براي کارکردهاي مختلف اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي محلات فراهم ساخته، موجب آسايش و راحتي ساکنان محلات شهر مي شوند.
4-7- هم جواري با کاربري هاي سازگار
به طور کلي کاربري هايي که در حوزه نفوذ يکديگر قرار مي گيرند بايد از نظر سنخيت و هم خواني فعاليت با يکديگر منطبق بوده، موجب مزاحمت و مانع انجام فعاليت هاي ديگر نشوند.
عمده ترين تلاش در شهرسازي، بايد جداسازي کاربري هاي ناسازگار با کاربري مسکوني در محلات شهري باشد. کاربري هايي که دود، بو، صدا و شلوغي توليد مي کنند، بايد از کاربري هاي ديگر، بويژه کاربري مسکوني، فرهنگي و اجتماعي جدا شوند. اين جدايي مطلق نيست، بلکه در برخي مواقع مي توان با تمهيداتي، اثرات سوء کاربري هاي مزاحم را محدود کرد. در جدايي فضايي کاربري ها، فاکتورهاي هزينه، سود و خودبسندگي نسبي آنها مورد نظر قرار مي گيرد. [www.usc.blogfa.com]
البته لازم به ذكر است كه جدايي فضايي عملکردها فقط به فعاليت هاي شخصي نظير کشتارگاه، چرم سازي و فلز_ کاري اختصاص ندارد. بلکه در مورد کاربري هاي کوچک مناسب نيز صدق مي کند. (در يک محله وجود يک دکه فروش نفت مي تواند مورد اعتراض ساکنان آن محله باشد) .
علاوه بر آن ناگفته نماند كه عواملي مانند حفظ محرميت و خلوت و تأسيس واحد هايي مستقل بافضا واتاق كافي براي ساكنين آنهاو ... نيز به نوبه خود نقش تعيين كننده اي در كيفيت مسكن بر عهده دارند. مصون بودن فضاهاي داخلي مسكن از ديد بيگانگان موردي است كه آسايش خانواده سخت به آن وابسته است. در واقع، مسكن به عنوان محل امن و آرامش خانواده بايد به گونه مناسب، از مشرف قرار گرفتن در امان بماندو هم چنين خلوت مسكن از ويژگي‌هايي است كه به همراه ساير موارد گفته شده از ضروريات يك محيط مناسب براي زيست انسان به شمار مي‌رود. اگر ارتباط انسان با جهان هستي را به روابط چهارگانه ارتباط با محيط‌هاي طبيعي و مصنوع و جامعه و خويشتن تقسيم كنيم، وجود خلوت در محيط‌زندگي، يكي از مهمترين ويژگي‌هاي كيفي محيط است كه مي‌تواند به ايجاد زمينه‌ مناسب ”رابطه انسان با خويش“ بيانجامد. [[www.note.aruna.ir
5- تجزيه و تحليل
همان طور که مي دانيم تدوين يک برنامه جامع مسکن نيازمند شناسايي کامل وتجزيه وتحليل عميق ابعاد گسترده مسکن و عوامل موثر بر آن است که در اين ميان، پرداختن به شاخص هاي مسکن به عنوان کليدي ترين ابزار برنامه ريزي و تشکيل دهنده شالوده اصلي آن را مي توان از حساس ترين مراحل برنامه ريزي دانست. با انجام تحقيقات لازم در زمينه شناخت و تجزيه وتحليل شاخص هاي مختلف مسکن، مي توان ميزان کارايي برنامه هاي مسکن را تا حد چشم گيري افزايش داد.
آنچه كه در اين ميان لازم به ذكر است اين است كه با وجود آنكه اين شاخصه ها هر يك عنصري كليدي در تعيين كيفيت مسكن هستند و جايگاه خاصي در نظام برنامه ريزي مسكن دارند ، اما وجود هر يك آنها به تنهايي شرطي لازم در جهت ارتقاء سطح كيفي مسكن مي باشد و آنچه كه وجود اين شاخصه ها را به شرطي كافي در بحث كيفيت مسكن تبديل مي كند، لزوم وجود همه آنها در كنار هم است يعني يكي بدون وجود ديگري عاملي كافي نيست. به عنوان مثال خانه اي كه تنها شكلي مناسب دارا باشد اما محاسبات سازه اي براي آن انجام نشده باشد ، خانه اي پوچ و توخالي است و به راحتي فرو مي ريزد و يا خانه اي كه شكلي مناسب دارد و محاسبات سازه اي براي آن انجام شده اما در محيطي واقع شده كه آرامش را مختل مي كند يا از نظر دسترسي به فضاهاي عمومي دچار مشكل است ، نمي تواند پاسخگوي نياز انسان باشد. پس مي توان چنين تحليل كرد كه هر يك از اين شاخصه ها به نوبه خود داراي جايگاه وي‍ژه اي در بحث كيفيت مسكن هستند ،اما تنها در صورتي تجزيه و تحليل آنها موجب افزايش ميزان کارايي برنامه هاي مسکن مي شود كه در كنار يكديگر در نظر گرفته شوند.به بيان ديگر هر يك از اين شاخصه ها شرطي لازم در راستاي ارتقاء سطح كيفي مسكن هستند و وجود آنها كنار يكديگر است كه شرطي كافي در جهت دستيابي به اين مهم را ايجاد مي كند.
نكته ديگري كه در اينجا قابل بررسي است چگونگي ار تباط اين شاخصه ها با مناطق مسكوني است؛ يعني در واقع چه عواملي را مي بايست در راستاي بكارگيري اين شاخصه ها در پيدايش مسكن در نظر گرفت ،كه اين موضوع مستقيماً به ويژگي هاي خاص هر منطقه مسكوني مربوط مي شود. به عنوان مثال در اينکه چه تأسيساتي و در چه حد و مقداري در رابطه با مناطق مسکوني مورد نياز است، مي بايست علاوه بر استانداردها و مباني اصلي تعيين ضابطه ها برمبناي اصلي طراحي و سيستم طرح ريزي محيط از نظر خصوصيات سيماي محله، تراکم هاي جمعيت و ساختمان، درصد زير بناها، شيب، مساحت و گستردگي محيط فيزيکي، نقش و عملکرد ناحيه، شبکه راه ها و امثال آنها تأکيد نمود.
علاوه بر آن لازم به ذكر است که در يک محله مسکوني مي بايست در جايگزيني و سيستم ترکيب بناهاي مسکوني همراه با شبکه راه ها و موقيت تأسيسات محله اي ، دقت لازم را نيز به عمل آورد. اين مورد در رابطه با درصد جمعيت استفاده کننده، نسبت به هر يک از تأسيسات عمومي و شعاع عملکرد مناسب آنها قرار مي گيرد، همين شعاع عملکرد مناسب و ميزان استفاده جمعيت است که نسبت به فضاهاي مورد احتياج، در تعيين تعداد انواع تأسيسات و جايگزيني آنها به نحوي که به راحتي در دسترس جمعيت قرار داشته باشند دخالت دارد.
ناگفته نماند از آنجايي که معماري واحد مسکوني پاسخي است به نيازها و ضرورت هاي اجتماعي، فرهنگي و تطابق بين اين دو است که مسکن راتبديل به محلي براي زندگي و آرامش مي کند، لذا نبايد تأثير باورها و سنت هاي مردم را در ارتقاي سطح کيفي مسکن ناديده گرفت.تعيين و تكليف براي مردم كه در چه نوع خانه اي و با چه شيوه معماري سكونت كنند امري است كه هم نشدني است و هم خوشايند نيست.يا تأكيد بر اينكه مردم كدام يك از سنت هايشان را حفظ كنند و به كدام بي توجه باشند،شايد از سر نااگاهي باشد. اما به نظر ميرسد اگر نتايج ناخواسته اين تغييرات بررسي و تفسير شود و در اختيار متخصصان قرار گيرد،سبب خواهد شد كه معماران و طراحان مسكن به اهميت آداب و باورهاي مردمي كه خانه را براي آنها طراحي ميكنند پي ببرند و ضرورت توجه به آنها را در ساخت مسكن رعايت كنند.
6- نتيجه گيري
همان طور که بيان شد مسکن يکي از نيازهاي اساسي و اوليه انسان را تشکيل مي دهد و اين نياز توجيه کننده اهميت توجه به مسکن مناسب است. اين نياز در حالت کلي دو بعد دارد؛ کيفي و کمي. بعد کمي به بررسي وجودمسکن و ميزان دسترسي به آن مي پردازد و بعد کيفي تحليل کننده ويژگي هاي کالبدي مسکن است.
از ديدگاه كيفي مي توان شاخصه هاي کيفيت مسکن مناسب را در مقياس محله به 7 دسته عمده تقسيم بندي نمود:
1. شكل مطلوب مسکن
2. استحکام مسکن
3. امنيت
4. ايمني، راحتي و ميزان دسترس ساکنان به تسهيلات و خدمات کالبدي محله (آسايش، راحتي و بهداشت)
5. دسترسي به طبيعت و فضاي سبز باز
6. تأمين تجهيزات و تأسيسات (زيرساخت ها) مورد نياز مسکن
7. هم جواري مسکن با کاربري هاي سازگار
با افزودن خلوت و حفظ محرميت ميتوان اين عوامل را مهم ترين شاخصه ها در شکل گيري مسکن مناسب دانست، که در راستاي دستيابي به آنها توجه به معماري سنتي و حفظ ارزش هاي آن در معماري معاصر نيز مي تواند تأثير بسزايي داشته باشد. در نهايت با در نظر گرفتن اين شاخصه ها و تأثير آنها در بهبود كيفيت مسكن ، مي توان مسکن مناسب و بهينه را چنين تعريف کرد ؛ مسکن مناسب عبارت است از فضاي سکونتي مناسبي که آسايش، دسترسي مناسب، امنيت، پايداري و دوام سازه اي، روشنايي کافي، تهويه و زيرساخت هاي اوليه مناسب از قبيل: آبرساني، بهداشت و آموزش، محيط زيست سالم، مکان مناسب و قابل دسترسي از نظر کار و تسهيلات اوليه، هم چنين زمينه رشد و تقويت روابط بين اعضاي خانواده (ارتباط افقي) و روابط همسايگي (ارتباط عمودي) را براي ساکنانش فراهم آورد و مهم تر از همه متناسب با توان مالي خانوار باشد. باشد که معماران معاصر و آينده با در نظر گرفتن اين ارزشها و بکارگيري هر چه بيشتر آنها، در راستاي ارتقاء سطح کيفي مسکن کوشش نمايند تا اين ساختمانها بتوانند عاملي درجهت شکل دهي درست و ارتقاء سطح افراد جامعه گردند

No comments:

Post a Comment